پسرک به ساحل زندگي نگاه کرد و دو جاي پا ديد. پرسيد اين جاي پاها از آن کيست؟
خداوند پاسخ داد: جاي پاي من و تو. پسرک به ساحل سختي ها نگاه کرد و تنها يک جاي پا ديد و از خدا پرسيد، چرا مرا تنها گذاشتي و فراموشم کردي؟
خداوند پاسخ داد: آن جاي پاي من است که در تمام سختي ها، تو را در آغوش گرفته بودم.